صفات کلیدی

خدابانوی آتشکده و معابد
زنی دانا
خاله و عمه دوشیزه
کدبانو و خانه دار
خرد و معنویت
نیایش
صبر و شکیبایی
الهه آتش قلب
گرمابخش
نور تزکیه دهنده درون
دارای بینش روحانی
ساده پوش و ساده زیست
انرژی گرفتن از خود
در راه رسالت شخصی
مقدس
در عالم معنوی خود
دارای خلوت و آرامش درونی
تمرکز به درون خود
دارای احساس امنیت زیاد
ناپیدا
بی ریا
ساکت و آرام
درون گرا
دارای ادراک غریزی شهودی
پذیرش آگاهانه مسائل و اتفاقات
کاملِ کامل با خودش
حس کمال و یگانگی درونی

ویژگیهای شخصیتی

آرامش و حجب دو خصیصه هستیای خدابانو، در زن هستیایی نیز یافت می شود. حضورش فضایی صمیمانه و هماهنگ را نوید می دهد. معمولا زنی است درونگرا که از تنهایی لذت می برد. ظاهری مطیع دارد، اما در درونش اعتقاد دارد با آدمهای اطرافش متفاوت است. در هر وضعیتی سعی اش این است که به کار دیگران دخالت نکند و حتی در میان جمع تنهایی می آفریند، در نتیجه همچون خود هستیا بدون نقاب شخصیتی است. روح معنوی موجود در هر جمعی از هستیا نشات می گیرد.
زنان هستیایی همواره در پذیرش مطلق وضعیت زندگی شان بوده و همیشه احساس می کنند که در بهشت خود ساخته و آفریده خودشان مشغول به سیر و سلوک هستند. محیط خانه برایشان مقدس است، درست مثل معبد. مشغله نگهداری و مراقبت از خانه برایشان یک وظیفه پرمعناست. کارهای خانه را طوری انجام می دهند که گویی این تنها کار دنیاست، کارهایی مثل اتو کشیدن و گردگیری کردن که معمولا خانمها از انجام آنها گریزانند و یا بعنوان رفع تکلیف انجام می دهند را با آرامش طوری انجام می دهند که انگار با باز شدن هر چروک، چروکی از درون آنها باز می شود و یا با زدودن گرد و غبار از روی وسایل، گرد و غبار درون خود را می زدایند. عاشق پرورش گل و گیاه هستند و خود را با آن سرگرم می کنند. با آرامشی صبورانه در کار خود غرق شده و از انجام آن لذت می برند، بدون آن که توجهی به زمان داشته باشند.
حضور هستیا به شخصیت زن حس کمال و یگانگی می دهد. هستیا از دوخدابانوی باکره دیگر کهن تر بود. در خدابانوان باکره این توانایی بود که بی هیچ پریشانی و آشفتگی به خاطر نیازهای دیگران و یا نیاز خود به دیگران بر اهداف خویش متمرکز بماند. با حضور هستیای درون، زن از قید وابستگی به انسانها، نتایج کارها و نیز مایملک، ثروت، مقام و قدرت رها می گردد. زیرا بدون وجود اینها در خود کامل است، رها و آزاد از عوامل بیرونی است و با دگرگونی حوادث خوشحال و خرسند یا مات و مبهوت نمی شود.
زنان هستیایی خلق و خوی آرام، ساکت و احساس امنیت زیادی همواره با خودشان دارند. این افراد بینش روحانی دارند، همیشه در پذیرش آگاهانه مسائل و اتفاقاتی که برایشان پیش آمده هستند. این جمله را زیاد از آنها می شنوید: “حتما به صلاحم بوده”. آنها به عنوان یک شخصیت معتدل، شرافتمند و مهربان و سخاوتمند شناخته می شوند. اهل گفتگوهای اجتماعی و سیاسی و … نیستند. با خودشان کاملِ کامل هستند و نیاز به تایید کسی ندارند. خلق و خوی آرام، ساکت و احساس امنیت زیادی همواره با خودشان دارند. اهل غیبت و چشم و هم چشمی نیستند. افرادی ساده و بی پیرایه هستند و هیچ چیز و هیچ کس باعث نمی شود که آنان آشفته و یا عصبانی شوند. لباس ساده می پوشند. بی توقع و بدون قضاوت هستند. هیچ چیز برایشان مهم نیست. در عالم معنوی خودشان هستند. بدون مزاحمت برای دیگران به عبادت و حفظ آداب اجتماعی پرداخته و از قید وابستگی به انسانها، نتایج کار، مایملک، مقام و قدرت رها هستند. شنونده و رازدار بسیار خوبی هستند و مهربانی خود را به روش خودشان نشان می دهند.
روش ادراکی زنان هستیایی غریزی شهودی است. به خاطر حس کمال و یگانگی درونشان فاقد ارتباط عاطفی با دیگران اند. زنانی نیستند که در چشم بقیه باشند. تنهایی را به راحتی تحمل کرده، توجه دیگران را به خود جلب نمی کنند. احساس تمرکز بیشتر و نیز خرسندی از اوقات خوش بی دغدغه دو ویژگی مهم هستیاست.
در زن هستیایی همواره حالتی از متانت و دانایی نهفته است. در تنهایی به راحتی زندگی می کند و گاه در تمام عمر تنهاست. در مواقع لزوم در نقش خاله یا عمه مجرد به یاری اعضای خانواده می شتابد. بی توقع و بدون قضاوت است.
تمایل هستیا به محیطهای مذهبی و روحانی می باشد و در آنها شکوفایی دارد. به تشریفات و مراسم معنوی از قبیل مراقبه گرایش دارد. بیشتر در کمال گمنامی و بدون مزاحمت برای دیگران به عبادت و حفظ آداب اجتماع روحانی خود می پردازد.
با حضور او، زن از قید وابستگی به انسانها، نتایج کارها و نیز مقام و ثروت رها می گردد و با دگرگونی حوادث خوشحال و خرسند یا مات و مبهوت نمی شود. روح معنوی موجود در هر جمعی از هستیا نشات می گیرد او مانند پیرزنی داناست که طعم خوب و بد روزگار را چشیده و نه تنها روحش خدشه دار نشده بلکه شخصیتش نیز از تجارب بسیار آبدیده گشته است.
زنان هستیایی در شرایط استرس زا، به زنان آتنایی تبدیل می شوند، آنها طراحان ایده آلی هستند. آنها بدترین حالت یک سناریو را تصور نموده و راهبردهایی را برای جلوگیری از رویدادهای احتمالی آن در نظر می گیرند.
زنان هستیایی در شرایط ایمنی، به زنان آفرودیت و دیمیتر تبدیل می شوند: آنها وقتی مشغول پذیرایی در خانه های زیبای خودشان هستند، میزبانی جذاب، دلربا، و وسوسه انگیزی می شوند.
زندگی در قالب هستیا به معنای موجودی نامرئی و بی هویت بودن به بیانی محو و گمنام بودن است. زن هستیایی مشخصا فاقد توانایی اظهار وجود است و حتی مواقعی که احساساتش جریحه دار شده باشد سکوت می کند. ذات اصلی هستیا گرایش به جمع نیست. فاقد هرگونه جاه طلبی است. بدن و ساختار ذهنی او برای خانه طراحی شده است. خدابانوی هستیا هرگز رقابت نکرد.
مشکلات زن هستیایی هنگامی بارز می شود که او از پناهگاه محفوظ خود خانه و معبد بیرون رود و به دنیای مادی راه پیدا کند. اگر به دلایلی همچون طلاق نقش خانه دار بودن را از دست بدهد و از نظر مادی در تنگنا قرار بگیرد، در رویارویی با دنیای مادی ماهیتاً شکست می خورد.
زن هستیایی باید نقاب شخصیتی درخور اجتماع بیابد. او برای ورود به اجتماع، مصاحبه شغلی و … باید با دقت نقاب شخصیتی ای را از پیش برگزیند و تصویری واضح و مشخص از این نقاب داشته باشد. او به کسب توانایی برای ابراز قاطعانه وجود خویش نیازمند است برای ارتباط با دیگران باید بخش فعال شخصیت خود را به کار بگیرد و نیز در اجتماع از خود دفاع کند.
با شرکت در ورزشهای رقابتجویانه، اردوهای تابستانی، اجتماعات زنان، فعالیت های ورزشی و نیز موفقیت در دوران تحصیل می تواندآرتمیس و آتنا را در خود پرورش دهد.
بسیاری از تنهایی های اجباری که غالبا در حس فقدان، سوگ، عزلت و اشتیاق شدید برای بودن با دیگران تجربه می کنیم موجب بازیابی هستیای درون می گردد.

اسطوره هستیا

در افسانه های یونانی، هستیا نخستین فرزند ریا و کرونوس و خواهر ارشد نسل اول المپ ها و خاله و عمه دوشیزه نسل دوم می باشد. او اولین کودکی بود که مانند چهار برادر و خواهر دیگرش به محض تولد توسط کرونوس پدرش بلعیده شد و آخرین فرزندی بود که از شکم پدر بیرون آورده شد. بدین ترتیب بیشترین زمان را در زندان تاریک وخفقان آور پدر گذراند و نیز تنها کودکی بود که مدتی را در آنجا به تنهایی سر کرد. او بزرگترین خواهر زئوس و الهه حاکم بر زندگی خانوادگی و به عبارتی اجاق خانه بود. او نیز همچون آتنا و آرتمیس جزو خدابانوان باکره محسوب می شود، مانند آنها دارای وجه یگانگی با خویشتن بود و هرگز قربانی اعمال و امیال دیگران نشد و این توانایی را داشت تا بی هیچ پریشانی و آشفتگی بر اهداف خویش متمرکز بماند. هستیا ملایم ترین و مهربان ترین الهه المپ است.
هستیا خدابانوی آتشکده، به ویژه آتش شعله ور آتشدانی دایره وار و ناشناخته ترین المپی زمانه خود بود که بنابر باور یونانیان بدون حضور و ورود او هیچ خانه و معبدی تقدس نمی یافت. در واقع آنان وجود هستیا را موجب روحانیت اماکن و فراهم آورنده معرفت، گرما و حرارت زندگی می دانستند. نه هستیا و نه همتای رومیش، وستا، هیچ یک به دست نقاشان و مجسمه سازان در پیکر انسانی ظاهر نشدند، بلکه حضور این خدابانو در دل آتشین و گرم خانه، معابد و شهرها احساس می شد. نماد صوری هستیا دایره بود. هستیا هم آن حس روحانیت و تقدس بود و هم آتش مقدسی که فراهم آورنده معرفت، گرما و حرارت برای پختن غذاست. برای تقدس بخشیدن به خانه، حضور هستیا ضروری بود.
برخلاف خدایان و خدابانوان دیگر، هستیا را نمی توان از طریق اسطوره و تمثالهایش شناخت، بلکه قدر و منزلت او در آداب نیایش که در آتش متجلی است، احساس می شود. اسطوره های یونانی مملو از ماجراهای عاشقانه و رزمی هستند و از آنجا که هستیا در هیچ یک از این دو نوع وقایع نقشی فعال نداشت، وجودش بیش از هر خدا و خدابانوی دیگر نامرئی است. بسیاری از آداب نیایشی که در آتش متجلی است، نماد دعوت به حضور و وجود هستیا در زندگی می باشد. هستیا بیشتر در معبد خود سر می کرده و مستقل و بی نیاز از هر چیز و هر کسی بوده است. به معنای واقعی کلمه، هستیا خدابانوی باکره روحی و جسمی است.
هستیا را غالبا همردیف هرمس می دانند. اولین نشان هرمس ستون سنگی به نام “هرم” بود. در داخل خانه آتشدان گرد هستیا و در خارج از آن ستون استوانه ای هرمس دیده می شود. آتش هستیا خانه را گرم و مقدس می کرد، در حالی که هرمس ایستاده در درگاه، فراهم آورنده فراوانی و زاد و ولد و نگهبان و مسؤول حفاظت خانه از نیروهای شیطانی بود. در معابد نیز این دو هم پیمان بودند. در خانه ها و معابد، هستیا و هرمس مرتبط با هم، اما در عین حال مستقل از یکدیگر بودند. هستیا فراهم آورنده پناهگاه برای پیوند خویشی و خانوادگی بود و هرمس به منزله دروازه بانی محافظ، راهنما و همراه در دنیای بیرون است.

کهن الگوی هستیا

حضور هستیا برای تداوم زندگی اساسی بود و نیز به عنوان یک کهن الگو حضورش در شخصیت زن بسیار مهم است، زیرا به زن حس کمال و یگانگی می دهد.

  • خدابانوی باکره: هستیای بی نام ظاهرا وجه مشترکی با آرتمیس پرجنب و جوش و یا آتنای تیزهوش زره پوش ندارد. گرچه این سه خدابانوی باکره در قلمرو توجه و طریق عمل با یکدیگر تفاوت دارند، اما در برخی خصوصیات ناملموس و در عین حال بسیار اساسی و مهم مشترکند. هر یک دارای وجه یگانگی با خویشتن بود. هیچ یک قربانی اعمال خدایان یا انسانهای فانی نشد. در هر سه این توانایی بود که بی هیچ پریشانی و آشفتگی به خاطر نیازهای دیگران و یا نیاز خود به دیگران بر اهداف خویش متمرکز بماند.
  • هوشیاری متمرکز به درون: کهن نمونه هستیا با دو خدابانوی باکره دیگر در متمرکز بودن نوع هوشیاری وجه مشترک دارند. اما جهت این هوشیاری برای هستیا به درون است. نیروی آرتمیس و آتنای برونگرا بر دستیابی به اهداف و انجام برنامه ها متمرکز است و هستیا بر تجارب درونی و فردی خود تامل دارد. روش ادراک هستیا از طریق نگاه به درون و حس غریزی می باشد. به ما توانایی می دهد تا با ارزشهای درونی پیوند برقرار کرده، آنها را به وضوح تشخیص دهیم. با تمرکز به درون می توان در هر موقعیتی اصول مهم و اساسی را تشخیص داد، شخصیت دیگران را عمیقا شناسایی کرد و الگوهای رفتاری و احساسی و نیز اهمیت عملکردهایشان را دریافت.
  • نگاهدارنده آتشکده: کهن نمونه هستیا در زنانی فعال است که مشغله نگهداری و مراقبت از خانه برایشان نه تنها یک وظیفه نیست، بلکه بسیار پرمعناست. زنی که با انجام کارهای روزمره خانگی به حس هماهنگی درونی نایل می شود، با کهن نمونه هستیا در این خصیصه مشترک است. رسیدگی به جزئیات امور خانه فعالیتی متمرکز شبیه به تجربه خودیابی است. انجام امور خانه به خودی خود برایش پرمعناست و رضایت خاطر به دنبال دارد، زیرا از این طریق به آرامش و صلح درونی دست می یابد. اگر هستیا کهن نمونه فعال درون باشد، پایان هر کار با رضایتی درونی همراه است. برعکس، آتنا حس نیل به هدف و آرتمیس آسودگی از انجام وظیفه و نیز احساس فراغت برای آغاز کاری تازه را در زن ایجاد می کند. با حضور هستیا در زن، کارهای خانه به صورتی انجام می گیرد که گویی وقت فراوانی پیش روی است. زن هستیایی نگران گذران زمان نیست. به قول یونانیها او در زمان کایروس سیر می کند، یعنی “در زمان و با زمان حل می شود”. این نوع بودن در زمان به لحاظ روانی بسیار سالم است (تمامی فعالیتهایی که گذشت زمان در آنها فراموش می شود، از این قرارند). زن هستیایی به هنگام شست و شو و مرتب کردن لباسها، شستن ظروف، جمع آوری خانه و غیره با آرامشی صبورانه در کار خود غرق می شود. محافظان آتشکده معمولا گمنامند و توجه دیگران را به خود جلب نمی کنند. آنها شخصیتهای ممتازی نمی شوند و کمتر موضوع خبر هستند.
  • محافظ آتشکده معابد: در محیطهای مذهبی و روحانی بخصوص در آنهایی که سکوت را رعایت می کنند، شکوفایی دارد. نیایش فردی و خلوت با خویش امکان پذیر است. مادران روحانی که در صدر هستند، علاوه بر داشتن انگیزه های معنوی، برای مدیریت عالی نیز از هر دو ویژگی آتنایی و هستیایی برخوردارند.
  • پیرزن دانا: او از کششها و کشمکشهای رقابتجویانه اقوام به دور بود و خود را درگیر فراز و نشیبهای احساساتی لحظه ها نمی کرد. با حضور هستیای درون، زن از قید وابستگی به انسانها، نتایج کارها و نیز مایملک و مقام و قدرت رهاست، زیرا بدون وجود اینها در خود کامل است. رها و آزاد از عوامی بیرونی است و با دگرگونی حوادث خوشحال و خرسند یا مات و مبهوت نمی شود. وارستگی این کهن نمونه تصویری از “زن خردمند” به او می بخشد. او مانند پیرزنی داناست که طعم خوب و بد روزگار را چشیده و نه تنها روحش خدشه دار نشده، بلکه شخصیتش نیز از تجارب بسیار آبدیده گشته است. اگر هستیای درونی زن هرایی که به خیانت همسر خود پی برده، حضور داشته باشد، او کمتر رنج می کشد. افراط کاریهای کهن نمونه های دیگر در آمیزش با هستیای دانا به تعادل می رسد، زیرا هستیا حقیقت و راستی و بینش روحانی از خود می تراود.
  • مرکزیت درون، روح منور و معنویت: هستیا کهن نمونه مرکزیت درون است، آن مرکز ساکنی که به اعمال معنا می بخشد و نیز منبعی درونی که برغم اغتشاشات بیرونی و آشفتگی و یا حتی هیجانات عادی روزمره، به زن حس استواری می بخشد. با حضور هستیا زندگی زن آغشته به معنا و معنویت می شود.
  • هستیا و هرمس، دوگانگی کهن نمونه ای: اشکال استوانه و دایره نماد تصویری اصول نرینه و مادینه است. در یونان باستان ستون استوانه ای خارج از خانه که هرم نامیده می شد، نشان هرمس و آتشدان گرد داخل خانه نشان هستیا بود. در هندوستان و دیگر کشورهای مشرق زمین، استوانه و دایره با هم “جفتگیری” می کنند، بدین ترتیب که ستون افراشته نرینه به حلقه یا دایره مادینه وارد می شود. در این کشورها ستون و دایره درهم می آمیزند، در حالی که یونانیها و رومیها این دو نشان هرمس و هستیا را از هم جدا، اما در عین حال مرتبط با یکدیگر نگاه می داشتند.
    در فرهنگهای غربی از زمان یونان باستان بر دوگانگی (ثنویت) یا تمایز و جدایی نیروی نرینه و مادینه، ذهن و جسم، اصالت عقل و اصالت عشق و کنش گری و کنش پذیری تاکید و در هر یک از آنها نیز به مورد اول برتری داده شده است. در دوره ای که هم هستیا و هم هرمس در خانه ها و معابد مورد ستایش و احترام بوده اند، ارزشهای مادینه هستیایی بسیار والا و حتی برتر بوده است. والاترین هدایا و ایثارها از آن هستیا بود. در آن زمان دوگانگی آنها یکدیگر را کامل می کرد، اما از آن پس ارزش و مقام هستیا از یادها رفته است. آتش مقدسش دیگر شعله ور نیست و به آن اصلی که او نمادش بود، دیگر احترام گذاشته نمی شود.
    وقتی ارزشهای مادینه هستیا از یادها برود، دیگر اهمیت رجوع به معبد درون برای بازیابی معنا و آرامش و توازن، و همچنین ارزش خانواده در مقام منبع عشق و گرما با همه هستی محو می گردد.
  • هرمس و هستیا، ارتباطی عرفانی: کهن نمونه های هستیا و هرمس در بعدی عرفانی و با نماد آتش مقدس به هم پیوسته اند. آنها مشخصه دو انگاره روح و روانند.

پرورش هستیا

هستیا را می توان در تنهایی بی دغدغه و آرام یافت و یا در حس نظم و ترتیبی که از انجام “صبورانه کارهای خانه” حاصل می شود. مرتب کردن کمد لباس، مرور عکسهای گذشته و مرتب و منظم کردن و چیدن آنها در آلبوم. زنانی که ذاتا هستیایی نیستند، می توانند هوشیارانه هستیا را به درون خویش دعوت کنند و اوقاتی را با او یعنی با جنبه متمرکز، درونی و آرام خویش بگذرانند. چنین دعوتی مستلزم این است که آنها وقت و فضای لازم را به خود اختصاص دهند. این بخصوص در مورد زنان برونگرایی صادق است که زندگیشان پر از فعالیت و ارتباط است و همیشه مغرورانه از نداشتن لحظه ای خلوت و آرامش شکوه می کنند. لازم است وقت کافی به انجام هر کاری اختصاص داده شود. تا کردن لباسها پس از شست و شو. برای حضور هستیای درون، تمرکز بر هر کاری ضروری است، اول یک اتاق، بعد اتاقی دیگر و خلاصه و مرحله به مرحله و با در نظر گرفتن وقت کافی برای هر کدام. چگونگی انجام امور باید با انتخاب خود زن و همگون با روش او باشد. این گونه او نه یک خدمتکار برای نیازها و خواسته های دیگران است و نه تحت فرمان زمان، بلکه خدابانویی باکره است. برای برخی از زنان حضور هستیاست که الهامبخش خلق اشعار می شود.

والدین

سالهای کودکی بسیاری از زنان هستیایی مشابه داستان کهن الگو، زندگی با پدرانی مستبد و متجاوز و مادرانی ناتوان و غالبا افسرده است. بسیاری از آنها در خانواده هایی بزرگ می شوند که به نیاز کودکان اهمیتی نمی دهند. آنها کمابیش به حال خود رها هستند و هر نوع بیان شخصیتی تحت تاثیر نیاز پدر به سلطه جویی، بلعیده می شود. در چنین محیطی بیشتر کودکان از والدین خود می آموزند و مانند آنها رفتار می کنند: بزرگترها، بخصوص پسرها به بچه های کوچکتر آزار می رسانند و یا اینکه به کوچه و خیابان پناه می برند. دختران گاه از نمونه دیمیتر پیروی می کنند و خواهران و برادران کوچک را تحت حمایت خود قرار می دهند و گاه نمونه هرا می شوند و در اولین فرصت خود را به مردی یا شوهری وابسته می کنند.
اما دختر هستیایی در شرایطی که زندگی خانوادگی پر از مشکلات و درد است و یا محیط مدرسه غریبه و ناآشناست، در پی تسکین عاطفی به درون خود پناه می برد. در هر وضعیتی سعیش این است که به کار دیگران دخالت نکند و حتی در میان جمع تنهایی می آفریند. از دوران کودکستان به او کمک می شود با “خجلت و یا ترسش” کنار آید (توصیفی که دیگران در شرح خصلت درونگرایش به کار می برند).

دوران کودکی

کودک هستیایی بسیار آرام است و معمولا خودش به تنهایی بازی می کند و برای دیگران مزاحمتی ایجاد نمی کند. کمتر توجه دیگران را به خود جلب می کند و نیز کمتر باعث واکنشهای شدید در دیگران می شود. او از ابتدا خودکفا بودن و طبع آرام و خودبسنده خودش را نشان می دهد. مواقعی که اذیت می شود یا آسیب می بیند، به اتاق خودش پناه می ببرد و در تنهایی تسکین می یابد.
سالهای کودکی بسیاری از هستیایی زندگی با پدرانی مستبد و متجاوز و مادرانی ناتوان و غالبا افسرده است. دختران هستایی در شرایطی که زندگی خانوادگی پر از مشکلات و درد است و یا محیط مدرسه غریبه و ناآشناست، در پی تسکین عاطفی به درون خود پناه می برد. او معمولا خود را بسیار منزوی و بیگانه با خواهران، برادران و والدین خود می یابد و واقعا هم با آنها تفاوت دارد. بسیار از آنها در خانواده هایی بزرگ می شوند که به نیاز کودکان اهمیتی نمی دهند. آنها کمابیش به حال خود رها هستند و هر نوع بیان شخصیتی تحت تاثیر نیاز پدر به سلطه جویی بلعیده می شود.
هستیای خردسال شباهت زیادی به پرسفون خردسال دارد. هر دو کودک بسیار مطبوع و بی دردسرند، حتی دو سالگیشان بدون کوچکترین نشانه هایی از لجبازی و خودسری سپری می شود. با این وجود بین این دو شخصیت تفاوتهای ظریفی وجود دارد. پرسفوندنباله روی دیگران است و میل به راضی کردن دارد. هستیا گرچه اوامر بزرگترها را اطاعت می کند و به ظاهر خشنود به نظر می آید، اما اگر به حال خود رها شود بدون راهنمایی دیگران نیز خود را سرگرم می کند. شخصیت درونی او بسیار جذاب است و آدمها را به سوی خود می کشد و کیفیتی همچون روح کهن در اوست که از آن دانایی و آرامش می تراود
او ممکن است به صورت غیر درگیرانه وارد فعالیت های پیرامونی مدرسه گردد یا اینکه یک یا دو دست داشته باشد تا روحیه درونگرای خود را با آنها به اشتراک بگذارد. کودکیش بدون کوچکترین لجبازی و خودسری سپری می شود.

دوران بلوغ

دختر هستیایی در دوران بلوغ، خود را از هیجانات و التهابات عاطفی و نیز از موضوع طرفداری یک دوست به نفع دیگری دور نگاه می دارد. او از دید اجتماع اطرافش تکرو و همیشه در حواشی جریانهاست، فردی است که خود می خواهد کنار باشد و بی نیاز از دیگران است.
دوران بلوغ ممکن است برای هستیا ارمغان آور تعمق در عوالم دینی و روحانی باشد. اکر او با جدیت به این عوالم بپردازد و خود را وقف آن کند، احتمالا تنها مورد اختلاف با والدین برایش پیش می آید.

دوران تحصیل

اگر زنی در خود فقط هستیا را داشته باشد، تمایل چندانی به دانشگاه رفتن ندارد، زیرا میل به پیشرفت عقلانی، یافتن شوهر و یا کسب تخصص حرفه ای جزء نیازهای هستیا نیست. این انگیزه ها با حضور خدابانوان دیگر شکل می گیرد. بیشتر دختران هستیایی به خاطر وجود کهن نمونه های دیگر و یا به دلیل توقعات دیگران به دانشگاه می روند.

شغل و حرفه

محیط رقابتجویانه کار باب طبع زنان هستیایی نیست، زیرا در زن هستیایی انگیزه جاه طلبی و شهرت نام وجود ندارد. او محیط کارش را همچون خانه پر از صمیمیت می کند، برای قدرت ارزشی قائل نمی شود و با بازیهای برد و باخت نیز بیگانه است. اغلب به کارهای سنتی زنانه و نیز حرفه دفتری می پردازد. در محیط کار یا به چشم نمی آید و ارزش کاریش نادیده گرفته می شود و یا برعکس، به خاطر کار خوب و قابل اطمینانش و نیز دور نگاه داشتن خود از غیبت کردنها و سیاست بازیها چون جواهری با ارزش تلقی می شود.
زنان هستیایی در مشاغلی که به بردباری و استواری نیازمندند، پیشرفت دارند. بهترین مدل برای یک عکاس، زن هستیایی است. دو خصیصه شکیبایی و آرامش هستیا برای عکاسی که باید در انتظار لحظه ای مناسب، حالتی بیانگر و نیز حرکتی خودانگیخته باشد، بسیار مطلوب است.
وجه اجتماعی کار برایشان خیلی مهم نیست برای همین شغل هایی که انتخاب می کنند، می تواند کار کردن در کانون بچه های معلول و یا خانه سالمندان و یا کارهای خیریه و عام المنفعه باشد، ممکن است خیلی ها در این جایگاه مشغول به کار باشند ولی هستیا خود انتخابگر این شغل می باشد و با همه وجودش حضور پیدا می کند. همچنین بهترین معلمهای کودکستانی، شخصیتی آمیخته از دیمیتر و هستیا دارند.

رابطه با مردان و زنان

در ارتباط با زنان آنها را همانند خودشان می بینند و فکر می کنند که اتفاقی نیست که هر کس در مسیر زندگیشان قرار می گیرد. در مورد مردان هم فکر می کنند که آنها فقط مشغول زندگی کردن خودشان هستند و اگر رفتار و یا عادتی دارند که زنها نمی پسندند، دلیل بر دیگر آزاری نیست و آنها فقط مشابه خانم ها نیستند و نه هیچ چیز دیگری.

رابطه با زنان

زنان هستیایی غالبا چند دوست خوب دارند که گهگاه از همجواری با آنها لذت می برند. مصاحبت آنها رنگ غیبت و یا بحثهای روشنفکرانه و سیاسی ندارد. زن هستیایی می تواند با حس همدلی به درددلهای دوست خود گوش دهد، برغم طوفان عواطفی که دوستش با خود آورده، متمرکز بماند و از آتش وجودش پناهگاهی مطمئن برای او بیافریند.

رابطه با مردان

زنان هستیایی مردانی را به خود جلب می کنند که خواستار زنانی آرام، پذیرا و خودبسنده اند، زنانی که همسران خوبی از آب درآیند. مردانی که زنان شهوت خواه می طلبند یا به دنبال زنانی هستند که برایشان مادری کنند و حس آفرینندگیشان را برانگیزند و نیز مردانی که خواستار همسرانی جاه طلب هستند، باید جایی دیگر در جستجویشان باشند.
زنان هستیایی گاهی نیز مردانی را به خود جلب می کنند که از دیدشان زنان در دو گروه “مقدس” و “فاسد” می گنجند. آنهایی که در مسائل جنسی بی تجربه و بی علاقه باشند، در دسته “مقدسها” جای می گیرند و آنهایی که به مردان کشش پیدا می کنند و در امور جنسی از خود علاقه نشان می دهند، به گروه زنان “فاسد” و “خراب” تعلق می گیرند. چنین مردی با زن مقدس ازدواج می کند و بعدها با زن گروه دوم رابطه برقرار می سازد.

ازدواج

زن هستیایی با غالب سنتی همسر خوب، وارد زندگی می شود و به وظیفه “کدبانویی” اولویت می دهد. در مراقبت از منزل کوشاست و به دنبال آرزوهای جاه طلبانه برای خود و همسرش نیست. از این رو نه با او به رقابت می پردازد و نه به عیب جویی و شکایت از او بر می خیزد. تا وقتی آفرودیت در او نفوذ نکرده باشد، هیچ گونه انگیزه خیانت در او یافت نمی شود. در پی ارتباط با مردان دیگر نیست و گرچه خیانت شوهر برایش چندان اهمیتی ندارد، اما خودش چون هرا به زناشویی وفادار می ماند.
او برای رضایت عاطفی محتاج مردان نیست و اگر ازدواج برایش پیش آید فکر می کند حتما صلاح بوده و از این پس زندگیش را این گونه ادامه می دهد. مسائل جنسی در درجه اول اهمیت او نیست، اگرچه وقتی اتفاق می افتد لذت می برد. هرچند زندگیش بدون مرد دگرگون می شود، اما معنویت و مقصود خود را از دست نمی دهد.
مرد ایده آل برای زن هستیایی، مرد هرمسی است. شوخ طبعی زیاد و انرژی مرد هرمسی باعث بوجود آمدن احساس سرحالی و سرزنده بودن زن هستیایی و افراد خانواده می شود. وقتی مرد هرمسی در خانه نیست، زن هستیا به او فکر نمی کند، و نگران او نیست و مواظب کارهایی که او بیرون از خانه انجام می دهد نمی باشد.
بسیاری از ازدواجهای سنتی، از پیوند شوهران هرمسی که اغلب در دنیای بیرون از خانه به سفر و داد و ستد و مذاکرات تجاری مشغولند و زنان هستیایی که آتش خانه را گرم و شعله ور نگاه می دارند، شکل می گیرد. مرد هرمسی ذاتا و همیشه در حرکت و جنب و جوش است، به دنبال قراردادهای جدید و راه و روشهای تازه می رود و در این کار به بینش و تیزهوشی خود اعتماد می کند و به طور کلی مردی متکی به خود است. نه محتاج زن هرایی است که برایش تشخص به ارمغان آورد و نه خواستار زن آتنایی که برایش تدبیری بیندیشد. بنابراین از همسرش متوقع نیست که او را در سفرها و مهمانیهای حرفه ایش همراهی کند و این برای هستیا بسیار خوشنود کننده است.
هستیا ترجیح می دهد بیشتر در خانه از مهمانان پذیرایی کند، زیرا در آنجا می تواند فضا و محیطی مناسب فراهم سازد، غذاهای مطبوع تهیه کند و خود نیز در پس امور باقی بماند و اجازه دهد شوهر در صحبتها و مذاکرات با مهمانان مستقیما وارد شود. معمولا زحمات زن هستیایی برای فراهم آوردن شبی مطبوع نادیده گرفته شده و بی پاسخ می ماند، گویی این تقدیر زن هستیایی است که با وجود مرکزیت در هر کار گمنام باقی بماند.

فرزندان

زن هستیایی، به خصوص اگر قدری هم دیمیتر داشته باشد، مادری فوق العاده می شود. اما گاهی گرایشش به درون موجب فاصله گیری او از فرزندانش می شود و مهر و محبتش به شدت رنگ می بازد.
معمولا فرزندانشان را آزاد می گذارند تا خودشان راهشان را انتخاب کنند. مادر هستیایی در مواظبت و نگهداری از فرزندان برای ایشان خانه ای پر از آرامش و امنیت فراهم می آورد. اگر چه غالبا ارتباط سالمی با فرزندان خود دارد، اما چنین مادری در کمک به فرزندان برای حل مشکلات اجتماعی شان و یا انتخاب راه های پیشرفت حرفه ای و مادی موفق نیست.
فرزندان زن هستیایی نیازی به سرکشی و مقابله و فرار از خانه ندارند. چرا که او با ذهنیتی پذیرا به مراقبت از فرزندان خود می پردازد، آرزوهای جاه طلبانه برایشان ندارد و به همین خاطر آنها را آزاد می گذارد تا راه خود را بیابند.

میانسالی

زندگی زن هستیایی در میانسالی راه خود را پیدا کرده است. در صورتی که ازدواج کرده باشد، خانه داری برایش نقشی محبوب و ارضاکننده است و اگر مجرد باقی مانده باشد، از تجرد خود راضی است و در پی مردان نمی باشد و چنانچه وارد محیط کار شده باشد بخش جدایی ناپذیر فضای کاری خود می شود و به آرامی به انجام وظایف خود می پردازد.
میانسالی برای این زنان اغلب آن مرحله از زندگی است که رسما وارد حیطه مذهبی می شوند، تحولی طبیعی که نتیجه وفاداری آنان به پیمانی عمیق و دیرینه در قلبشان می باشد. برای قوم و خویشان چنین تصمیمی از جانب او که همواره ساکت بوده و هرگز اهمیت این بخش از زندگیش را عیان نکرده، بسیار غیرمنتظره است.

کهنسالی

در زن هستیایی همواره حالتی از “متانت و دانایی” نهفته است. در مواقع لزوم نیز در نقش عمه یا خاله مجرد به یاری اعضای خانواده می رود. دو بحران عاطفی که در زندگی زنان سنتی وقوع می یابد، آشیانه تهی و بیوگی است (آشیانه تهی به دوره ای از زندگی زنان مادر اطلاق می شود که فرزندانشان همگی بزرگ شده و به دنبال سرنوشت خویش خانه را ترک کرده اند)، اما برای زن هستیایی که اغلب هم مادر است و هم همسر، هیچ یک از این نقشها نیاز مبرمی نیست و در نتیجه بر زن هستیایی تاثیر نمی گذارد.
آنچه برای او مشکل خواهد بود، کنار آمدن با دنیای مادی بیرون است. اگر این زنان به دلیل طلاق یا بیوگی نقش خانه دار بودن را از دست بدهند و از نظر مادی نیز در تنگنا قرار گیرند، در رویارویی با دنیای مادی ماهیتا شکست می خورند و به جمع زنان بی بضاعت می پیوندند. گاه مجبور به امرار معاش با درآمدی بسیار محدود می شوند. اما با این حال این زنان در معنویت و روحانیت بسیار غنی هستند و بدون هرگونه افسوس در زندگی و یا هراس از مرگ سال های پایانی زندگی را در تنهایی سر می کنند.

مشکلات روانی

زن هستیایی فاقد هرگونه جنبه منفی است. بنابراین حیرت انگیز نیست که او دارای مشکلات روانی معمول نباشد. آنجا که درگیر امور عاطفی و اختلافی نبود، در این گونه مسائل تجربه و تبحر نیز پیدا نکرد.

  • همسانی با هستیا: زندگی در “قالب هستیا” به معنای موجودی نامرئی و بی هویت بودن، به بیانی محو و گمنام بودن است، موجودی که با این همه نقش اصلی و مرکزی را در خانه ایفا می کند. دیگران از زحماتشان قدردانی نمی کند و به نیازها و احساساتشان نیز وقعی نمی نهند. زن هستیایی مشخصا فاقد توانایی اظهار وجود است و حتی در مواقعی که احساساتش در واکنش به بی حرمتی دیگران جریحه دار می گردد، سکوت می کند. همسانی با هستیای انزواطلب ابراز احساسات از راههای مستقیم را در زن سرکوب می کند. علاقه و محبت خود را به شیوه های غیرمستقیم و نیز با اعمال مهربانانه نشان می دهد. احساسات درونی هستیا همیشه بسیار عمیق تر از آن است که او به ظاهر وانمود می کند. برای شخصی که دلباخته هستیا و در عین حال نیازمند عشق اوست، بسیار دردناک است که هرگز از عمق علاقه او به خود مطمئن نباشد. محبت و گرمای وجود هستیا دور و گسسته و غیرشخصی به نظر می آید، زیرا از طریق کلمات و تماس بدنی بیان نمی شود. رشد در ورای نمونه رفتاری هستیا مستلزم آن است که زن عواطف و علاقه خود را نسبت به نزدیکان نشان دهد تا آنها نیز بدانند چه اندازه برای او عزیزند.
  • بی اعتبار شدن هستیا: ذات اصلی هستیا گرایش و یا پیوستن به جمع نیست. او در پی ارتقا مقام اجتماعی هم نیست و انگیزه های سیاسی و جاه طلبانه ندارد و همچنین به دنبال آن نیست که در این دنیا اثری از خود باقی گذارد. شخصیت او از جانب کسانی که به ارزشهای جاه طلبانه و یا فداکاریهای اجتماعی پایبندند و انسانها را از راههای مادی و ملموس می سنجند، به سهولت نادیده گرفته و بی ارزش انگاشته می شود.

اگر هستیا هستی

  • به ذات “خودت” نگاهی تازه داشته باش.
  • گاهی خودی نشان بده، بگذار بدانند که تو هم هستی.
  • شور و هیجان زندگیت را بیشتر کن.

تمرینات عملی برای رشد کهن الگوی هستیا

  • به نشانه آتش هستی شمع روشن کن.
  • هنگام انجام هر کاری، با تمام وجود و بدون در نظر گرفتن زمان و مکان به انجام آن کار بپرداز و روی آن تمرکز کن.
  • زمانی از وقت خود را به عبادت و نیایش بپرداز و در آن عبادت و نیایش غرق شو، به طوری که متوجه وقایعی که در اطرافت می گذرد نشوی.
  • هنگام گردگیری و نظافت منزل، با تمام وجودت، طوری که انگار زمان بی پایان است، به آن بپرداز
  • هر مساله و یا پیشامدی که برایت رخ می دهد و یا در اطرافت اتفاق می افتد را همه جوره بپذیر و ظرفیت پذیرش همه جانبه و با تمام وجودِ کل کائنات و جهان هستی و هر آنچه که هست و نیست را داشته باش.
  • با آرامش و صبورانه خانه را مرتب و منظم کن و سپس از نظم ایجاد شده لذت ببر.
  • لباسهایت را خود اتو کن و این کار را با تمامیت وجودت انجام بده، بدون هیچ تصویر ذهنی و بدون هیچ رویاپردازی و توهمی، یعنی به هیچ چیز فکر نکن و فقط با حضور کامل به اتو کردن لباست بپرداز.
  • مکانی مقدس در منزل ایجاد کن و به تمرینات خودسازی، مدیتیشن و مراقبه در آن بپرداز.