صفات کلیدی

خدابانوی عشق و زیبایی و هنر خدابانوی کیمیاگر ایزدبانوی شهوت اغواگر خلاق و عاشق پیشه دوستدار زیبایی زیبا و جذاب و دوست داشتنی شور زندگی عاشق زندگی انتخابگر تجربیات زندگیش متنوع خاص پیشرو درگیر ظاهر منحصر به فرد و شبیه به هیچ کس زندگی در لحظه تقلید نمی کند خالق مد هنرمند و دوستدار هنر طبیعت دوست مرکز توجه ارزش دادن به خود با ذوق و هیجان و انرژی مدیر روابط مختلف و موازی برقرار کننده رابطه جنسی انتخابگرانه رقصنده طلای هر چیزی را دیدن و کشف کردن هارمونی و هماهنگی عاشق نور، رنگ، رقص و شادی
ویژگیهای شخصیتیدر افرادی که این کهن الگو حضور فعال دارد، شور و شوق زندگی موج می زند. این افراد را همیشه با شور و نشاط درونی و در تعامل با زندگی می بینید و آنها از ارتباط با دیگران لذت می برند. همواره عاشق زندگی و همه ابعاد و ظواهر و قسمتهای مختلف آن هستند و هیچ گاه نسبت به زندگی دلسرد نشده و همیشه تمایل به ادامه آن، بازآفرینی و خلاقیتی در این زمینه دارند. حتی برای انجام کارهای به ظاهر تکراری، از خود خلاقیت داشته و هر بار طوری رفتار می کنند که انگار بار اولی است که می خواهند آن را انجام دهند. در انتخاب پوشش و حتی انتخاب رنگ برای وسایل خانه رنگهای خالص و شاد و زنده را انتخاب می کنند و اگر هر چیزی با این رنگهای خالص و پرنور و پر رنگ باشد، آن را انتخاب می کنند. در مهمانیها همیشه مرکز توجه هستند و همواره خودشان و دیگران از همنشینی با یکدیگر لذت می برند. زنان آفرودیت معمولا زنانی ساده رو و یا کم آرایش، اما جذاب و دوست داشتنی هستند که این سادگی ذره ای از جذابیت آنها کم نمی کند و حتی در بعضی موارد انسانها شیفته همین سادگی در کنار جذابیتشان می شوند. آنها با خودشان و بدنشان کامل هستند و خودشان را همانطور که هستند می پذیرند و به خود عشق می دهند. هیچ وقت از خود ایراد نمی گیرند و همیشه خودشان را تحسین می کنند. به همین دلیل هم هست که دیگران هم آنان را همیشه کامل می بینند. حتی زمانهایی که در خانه هستند، برای خود و برای لذت بردن خود، همواره مرتب و منظم و آراسته و سرحال و تازه هستند. به طوری که اگر فردی به صورت اتفاقی به خانه آنها وارد شود فکر می کند منتظر میهمان مهمی بوده و یا در حال رفتن به میهمانی هستند. روح آنها همواره جوان، شاد، شاداب و سرخوش است و همانند کودکی آزاد و رها. تصورشان از خود این است که در هر سنی و در حال و احوالی و در هر کجا و تحت هر شرایطی قرار بگیرند، روح آنها همواره همین حالت شادابی و جوانی و سرخوشی خود را حفظ می کند. آفرودیت خدابانوی خلاقیت نیز هست. تمام زیبایی ظاهری زن که به نوعی به پوشش، آرایش و یا محیط پیرامونش مربوط می شود به خلاقیت آفرودیت ربط دارد. همینطور شعر، نقاشی و هنر. آفرودیت خوش زبان است، روابط متعدد و سطحی زیادی دارد. عشاق زیادی هم دور و برش می پلکند. او برعکس هرا به کسی پایبند نیست. او را با رنج پای کسی ایستادن میانه ای نیست. آفرودیت ها هرا کٌش هستند. یعنی هرا در مجاورت با آفرودیت برای رابطه زناشویی خود احساس خطر شدید می کند (نگران اینکه مبادا شوهرش عاشق او شود، همسرش را رها کرده و با وی ارتباط برقرار کند). در حالی که آفرودیت ناخواسته این حس را به اطرافیان می دهد و این دیگران هستند که شیفته آفرودیت می شوند و او کاری برای جلب توجه و یا نظر کسی نمی کند. انرژی و مجموعه رفتارهای آفرودیت در سه حوزه سر، احساسات و غرایز، درون و روح فعال است و اعمال او در تعادل و هماهنگی با این سه حوزه انجام می شود. همین مساله باعث می شود که افراد با صفات و رفتارهای متفاوت به سمت آفرودیت مجذوب و کشیده شوند. آفرودیت فردی جذاب، بی نقص و زیبا و خلاصه منتهای هر چیزی است که فکرش را می کنید که باعث تمایل افراد به رابطه با او می شود. خودنمایی ویژگی آفرودیت است. وقتی آفرودیت وارد مکانی می شود بی اختیار از خود انرژی ای ساتع می کند که چشم همه به دنبال او می چرخد. این به خاطر جذابیت ذاتی و میل درونی او به خودنمایی است و این همان نکته ای ست که باعث می شود زنهای دیگر چشم دیدن او را نداشته باشند. به خصوص زنهایی که هرای بالایی دارند و می بینند چشم شوهرشان دنبال آفرودیت می چرخد، عصبانی می شوند و به هر طریقی سعی در ضایع کردن این الهه زیبا می کنند و البته در بعضی جاها هرا سعی دارد برای جلب توجه همسرش از آفرودیت تقلید کند. آتنا هم از او خوشش نمی آید. به نظر آتنا آفرودیت سطحی و غیر قابل قبول است. آرتمیس هم از اینکه او با امتیاز زیبایی خود سعی دارد توجه مردان را جلب کند و با این کار به زن بودن توهین می کند، از او خوشش نمی آید. ولی واقعیت چیز دیگری است. آفرودیت بدون اینکه بداند خودنمایی می کند و در واقع ذات آفرودیتی او جذاب است و او حتی دلیل عصبانیت دیگران را درک نمی کند. آفرودیت نمی فهمد دیگران چرا او را دوست ندارند. در واقع برایش زیاد مهم هم نیست. اما گاهی از اینکه همه جا مورد بدبینی قرار می گیرد، احساس خوبی ندارد. در واقع او باید بداند که دلیل عمده حس بدی که دیگران نسبت به وی دارند حسادت است. در یک جامعه بدوی، این بخش زیبایی و ضروری زن، خرج آرایشگاه ها و زنگ تفریح مردان می شود و به بیراهه می رود و در یک جامعه فرهیخته و بالغ، بخش جذاب زنانه خرج رشد، زیباسازی کشور و تحکیم بنیان خانواده می شود، چرا که آفرودیت ها درک لطیفی از زندگی دارند و اگر نباشند زیبایی خاصی در دنیا محقق نمی شود.

اسطوره آفرودیت

آفرودیت خدابانوی زیبایی که رومی ها او را ونوس می نامند، زیباترین خدابانوهاست. در اسطوره های یونانی، ایزد بانو آفرودیت همچون یک زن بالغ به همراه جشن و سرور و پایکوبی آسمانی و زمینی متولد شد. بسیاری از خدایان که از زیبایی آفرودیت در شگفت بودند خواستار او شدند. اما برخلاف خدابانوهای دیگر که شوهر خود را انتخاب نکرده بودند (پرسفون اغفال شده، هرا اغوا شده، دیمیتر مورد تجاوز جنسی قرار گرفته)، آفرودیت آزاد بود که همسر خود را برگزیند. اوهفائستوس، خدای لنگ و صنعتگر و خدای آتش و آهنگری را برگزید و هرا که مادر هفائستوس بود، پسرش را به خاطر این ازدواج از خود طرد کرد. آفرودیت و هفائستوس فرزندی بوجود نیاوردند. ازدواج آنها، اتحاد زیبایی و صنعت است که نتیجه اش “هنر” است.

کهن الگوی آفرودیت

در اسطوره های یونانی آفرودیت حضور بی نظیری دارد که باعث می شود میرنده ها(انسانها) و خدایان(به استثنای سه خدابانوی باکره) عاشق او شوند و زندگی نو و تازه ای بیابند. او می تواند یک مجسمه را تبدیل به زنی جاندار کند، در حالیکه آتنا می تواند انسانهای جاندار را تبدیل به مجسمه کند. آفرودیت الهام بخش شعر و سخنان شور آمیز است و نماد نیروی عشق و خاصیت تبدیل بخشی آن است. با آنکه آفرودیت از جهاتی ویژگی مشترکی با خدابانوهای باکره (آتنا و آرتمیس و هستیا) و خدابانوهای آسیب پذیر (دیمیتر و هرا و پرسفون) دارد، ولی به هیچ یک از آن گروه ها تعلق ندارد. او بعنوان ایزد بانویی که بیشترین تمایلات شهوانی را داراست بی شک ایزدبانوی باکره نمی تواند باشد، هر چند او نیز مثل آرتمیس، آتنا و هستیا هر کاری که مورد پسند خودش است انجام می دهد. او ایزد بانوی آسیب پذیر نیز نیست، با آنکه او نیز مثل هرا، دیمیتر و پرسفون با خدایان مرد سر و کار دارد و فرزندانی هم دارد، اما آفرودیت هیچگاه قربانی و مظلوم واقع نگشت و هیچگاه رنج و مرارت نکشید. در روابطش با دیگری، احساس میل و تمنا همیشه دوطرفه بوده و او هرگز قربانی هوسهای دیگری نشده است. او تجربه های احساسی با دیگران را بیشتر از تجربه های مستقل و تنها (که تنها خدایان باکره را بر می انگیزاند)، و یا تجربه های متصل شدن و باقی ماندن در یک رابطه (خدا بانو های آسیب پذیر) ارزش می نهد. پس بعنوان یک خدابانوی کیمیاگری(خاصیت استحاله بخشی)، آفرودیت شباهت هایش با خدابانوهای دو دسته دیگر آشکار است. اما او بطور ذاتی، متفاوت با هر دو گروه خدابانوهاست. یعنی درست است که برای آفرودیت رابطه مهم است، اما نه به معنای رابطه توام با تعهد طولانی مدت (مثل خدابانوهای آسیب پذیر). آفرودیت به دنبال ایجاد رابطه است تا انرژی جدیدی به زندگی بیابد. این آرکی تایپ، ظهورش یا از طریق روابط جنسی است و یا خلاقیت وسیله بیان حضور او می گردد. آنچه که آفرودیت به دنبالش است با خدایان باکره متفاوت است. اما او نیز مانند خدابانوهای باکره، تمرکزش در این است که چه چیزی برای خود او معنادار است. و وقتی تمرکز می کند دیگران نمی توانند حواس او را از هدفی که دارد پرت کنند. آفرودیت به آنچه ارزش می نهد منحصرا برای شوق شخصی است و جهت موفقیت، دستاورد اجتماعی و یا شهرت نیست. از قضا آفرودیت در این مورد بطور متناقضی به هستیای درون گرا شبیه است که در ظاهر هیچ شباهتی به آفرودیت ندارد، ولی هیچکدام به دنبال شهرت و موفقیت اجتماعی نیستند. هرکس و هر چیز که آفرودیت به آن نظر کند و دلش بخواهد، در مقابل زیبایی او مقاومتش را از دست می دهد و یک جذب مغناطیسی دو طرفه صورت می گیرد. در آن شرایط هر دو طرف یکدیگر را بطور مساوی طلب می کنند. هر دو یک شوق قدرتمند برای به سوی هم رفتن و با یکدیگر در آمیختن و یکدیگر را دیدن و شناختن پیدا می کنند. در عین حال که این کشش می تواند فقط شوق جنسی باشد، اما انگیزه اصلی آن مثل یک انگیزه روحی و یا معنوی، عمیق تر از آن است. برای آفرودیت، رابطه جنسی مثل رابطه زبانی و یا میل به کمال با پیوستن به دیگری، به منظور یک جور ارتباط و یا اتحاد است. پس آنچه آفرودیت تولید می کند میل به شناخته شدن و شناختن دیگری است. اگر این میل به روابط جسمی بیانجامد، باروری و زندگی تازه ای در پی خواهد داشت. اگر این اتحاد در ذهن، دل و یا روح صورت بگیرد رشد روحی، احساسی و معنوی را موجب می شود. هنگامی که آفرودیت در یک رابطه متقابل تاثیر بخش می شود، تاثیرش منحصر به رابطه رمانتیک و یا جنسی نیست. بلکه رابطه افلاطونی، رابطه عمیق روحی، دوستیهای عمیق و پیوندها و شفقت و فهم دیگری هم از دیگر تاثیرات آفرودیت در روابط انسانی است. هرگاه رشد صورت گیرد، یک جرقه از خلاقیت هم می درخشد. مثلا در معلمی، راهنمائی، مشاوره، ویرایش نوشتار دیگری و روانکاوی، آفرودیت در کار است. زیرا این گونه کارها به تنهایی ممکن نیست و دو سویه است و باید هر دو نفر را مشغول کند. آرکی تایپ آفرودیت ناظر بر لذت عشق و زیبایی، میل و تمنای جسمی و جنسی است. قلمرو عشق برای بسیاری از زنان نیروی کشش آور و پرقدرتی دارد. آفرودیت می تواند مانند هرا و دیمیتر خیلی طلبکار و درخواست کننده باشد. آفرودیت زنان را ناگزیر به عملکرد خلاق و ایده های خلاقانه می سازد و همچنین می تواند حس حسادت شدیدی را در آنها ایجاد کند.

والدین

برخی از والدین آفرودیت کوچک، او را همیشه نوازش و تشویق می کنند، لباس زیبا بر تن او کرده، موهای او را آرایش نموده و با روبانهای رنگی تزیین می کنند و یا او را در مسابقات زیبایی شرکت می دهند. اما وقتی که او به سن بلوغ و فعالیت جنسی می رسد، ناگهان والدین رفتار متفاوتی نشان می دهند و در این حالت است که الگوی مخرب بوجود می آید. پدر و مادری که او را به دلربایی تشویق کرده بودند، حالا او را برای همین کار تنبیه می کنند. این دورویی و نفاق پدر و مادر در پراکندن حالات جنسی کودک و همینطور معلم اخلاق او شدن بسیار مخرب است. پدر ناگهان احساس دوری از دختر زیبا و جوان خود می کند و او را کمتر به خود می پذیرد و دختر هم از پدر فاصله می گیرد. گویی خوف و وحشت زنای محارم در ناخودآگاهشان آنها را از هم دور می کند. مادر هم احساسات گوناگونی به آفرودیت جوان دارد. بعضی مادرها کنترل کننده تر می شوند و راجع به لباس، موسیقی و هر کار دیگر دخترشان سختگیری می کنند. معاشرتها و رفت و آمدهای دخترشان را محدود کرده و با دختر جوان همانند یک موجود تشنه شهوت که باید جلوی او را گرفت رفتار می کنند. بعضی مادران هم احساس رقابت و حسادت به دخترانشان پیدا می کنند و از زیبایی و جوانی دخترشان احساس تهدید می کنند. اما بهترین والدین برای آفرودیت جوان، آنهایی هستند که از ابتدا با دخترشان مثل یک شیء زیبا رفتار نمی کنند و رفتارشان مثبت، یکنواخت و متعادل است و انرژی آفرودیت جوان را به هنر، خلاقیت و مهربانی با دیگران هدایت می کنند. این والدین ایده آل در دوران بلوغ برای دختر جوان راهنمای دلسوزی می شوند و محدودیتهایی که برای او قائل می شوند، معقول و قابل اجراست.

دوران کودکی

در کودکی، آفرودیت کوچک معصوم است و دلربایی های کودکانه دارد. این دلربایی ها می تواند با اقوام مرد بیشتر باشد. معمولا اظهارنظرهایی از این قبیل : “صبر کن بزرگ بشه ببین چی بشه” در مورد او گفته می شود. او از اینکه مرکز توجه باشد لذت می برد و معمولا در میهمانی ها مشغول رقص و دلرباییهای کودکانه است. در حدود سن هشت یا نه سالگی، آفرودیت جوان با عجله سعی دارد که خود را بالغ تر از آنچه که هست نشان بدهد. خیلی زود عاشق می شود و در مورد معلمین مرد، خوانندگان و هنرپیشگان رویابافی می کند. گاهی آفرودیت جوان با پسرهای فامیل و دور و بر شوخی و یا حرکات دلبرانه نشان می دهد.

دوران بلوغ

دوران بلوغ برای این دسته از دختران جوان دوران بسیار خطرناکی است. تصویری که دختر جوان از خود و از چهره و وزن خود دارد و عدم اعتماد به نفس در این زمینه که می تواند منجر به مشکلات تغذیه و لاغری مفرط بشود. از سویی دیگر خطرات حاملگی های ناخواسته و بیماریهای مقاربتی بر اثر نادانی و پس زده شدن و تایید نشدن از طرف دخترهای خوب از دیگر مشکلات آفرودیت جوان است. گاهی این سرخوردگی و فرو دادن انرژی آفرودیتی در حالت تفریط، تا جایی پیش می رود که او این حس فرو خورده را به زیر آگاهی بفرستد و سپس این انرژی تبدیل به احساس اخلاقی افراطی و مذهبی شدید شده و به حالت “سایه”، بر روی دختران دیگر پراکنده شود و او آنها را به شدت مورد قضاوت قرار بدهد و دیگران را برای کاری که خودش شدیدا مایل است انجام دهد، سرزنش کند. اگر آفرودیت جوان، هرا هم در شخصیتش باشد، آن وقت ممکن است ازدواجی زود هنگام داشته و خیلی زود وارد زناشویی بشود. اگر آتنا را در شخصیت خود داشته باشد، می تواند ترکیبی از استراتژی وسکسوآلیته را با هم داشته باشد که در این صورت او مواظب خودش خواهد بود، یعنی هم حواس خود را جمع می کند و هم به جستجوی لذت است.

دوران تحصیل

در مدرسه و دانشگاه بیشتر از آنکه جذب درس باشد، عاشق فعالیتهای فوق برنامه مثل سرود و نمایش است. محیط درس و فضای آموزشی، محیط مناسبی برای تعامل این افراد با دیگران و ایجاد ارتباط با آدمهای جور و واجور است. آنها شرّ و شیطان و شیرین و دوست داشتنی هستند.

شغل و حرفه

آفرودیت از لحاظ احساسی خیلی اهل کار و محیط کار نیست. او دوست دارد در محیط کار، تنوع فراوانی داشته باشد و کار یکنواخت را دوست نخواهد داشت. معمولا شغل زنهای آفرودیت، زیبایی و آرایش، دکوراتوری، موسیقی، هنر، نویسندگی، رقص و درام است و یا با مردم بودن و در “رابطه” بودن با دیگران مثل معلمی و تراپیست و یا ادیتوری. بنابراین او یا عاشق کارش است و یا از آن متنفر و حد وسط هم ندارد! هیچ چیز مثل تکرار و یکنواختی آفرودیت را از کار دلزده نمی کند. او ترجیح می دهد که حقوق کمتری بگیرد ولی کارش را بیشتر دوست داشته باشد.

رابطه با مردان و زنان

آفرودیت حوزه مردانه و زنانه درون خود را با اراده و انتخاب خودش مثل دستگاه کنترل تلویزیون، تنظیم می کند که این باعث برقراری رابطه عمیق با اطرافیان می شود. این امر موجب جذابیت و به دل نشستن این فرد می شود که همان خاصیت کیمیاگری آفرودیت است. یعنی او می تواند از بسیاری از مردان مردتر و از بسیاری از زنان نیز زن تر بشود. تا حدی که زنان و دختران نیز تمایل به داشتن رابطه عاطفی با زن آفرودیتی پیدا می کنند.

رابطه با زنان

زنهای آفرودیتی برای زنهای دیگر قابل اعتماد نیستند، بخصوص زنهای هرا مانند. از قضا زن آفرودیتی هر چه کمتر متوجه تاثیرش بر روی مردان است، آشوب برانگیزتر است. مثلا ممکن است زن آفرودیتی به یک میهمانی برود و با مردی به بحث و گفتگوی گرمی بپردازد. این حرکت باعث حسادت و ترس و احساس بسیار نامطلوبی بر روی زنان دیگر حاضر در میهمانی خواهد شد. زن آفرودیتی حتی اگر خودش متوجه نباشد با درگیر شدن در گفتگو با هر مردی، یک نور طلایی به دور خود و آن مرد افکنده است و حاضران در آن مجلس کاملا متوجه شده و برانگیخته می شوند. با این حال زن آفرودیتی دوستان فراوانی دارد (که معمولا هراها در میان آنها نیستند) که کم و بیش یا مانند خودش هستند و یا مثل ندیمه برای او خدمت می کنند و از اینکه دوست او هستند و به ماجراهای او گوش می دهند لذت می برند. البته دوستیهای زنان آفرودیتی تا وقتی که تهدیدی برای این دوستان نباشد باقی می ماند.

رابطه با مردان

زنان آفرودیتی به طرف مردانی که مطلقا برای آنها مناسب نیستند، کشیده می شوند. مگر آنکه یک خدابانوی قوی دیگر در روان آنها حضور داشته باشد و گرنه انتخاب زن آفرودیتی، عینا مثل انتخاب خودِ خدا بانو، از میان مردان اهل صنعت و هنر، پیچیده، و احساسات بالا و پایین مثل هفائستوس، و یا خدای جنگ آرس و یا مرد بسیار باهوش و گریزپائی مثل هرمس خواهد بود. این مردها یا مردهایی هستند که نمی خواهند قدرت خانه به دستشان باشد و سرشان به کار خودشان است و یا بسیار بازیگوش اند و اصلا نمی خواهند تن به ازدواج بدهند. هفائستوس درون گرا که خشم خود را فرو خورده و آن را تبدیل به کار خلاق نموده، می تواند در قالب مردی که رابطه اش با خانواده خودش خیلی خوب نیست (درست مثل خود هفائستوس که مادرش او را از خود رانده)، و در نتیجه با زنان حالت عشق و تنفر همیشگی دارد، به سوی آفرودیت جذب شود و آفرودیت هم می تواند جذب هنرهای او شود و از اینکه او خیلی حس کنترل و مالکیت ندارد و خیلی به پر و پای او نمی پیچد و آزادش می گذارد، به نظرش مطلوب رسد. مرد دیگری که ممکن است برای آفرودیت جذاب بنظر آید، مرد آرسی است. زن آفرودیتی با این مرد ممکن است یک رابطه چالش آمیز و شورمندانه توام با قهر و آشتی فراوان و بطور کلی روابط آتشین داشته باشد که البته این گونه روابط زیاد هم طول نخواهد کشید مگر آنکه مرد آرسی بتواند انگیزه ها و عصبانیتهای آنی خودش را کنترل کند و زن آفرودیتی هم هرا را در خود داشته باشد. مرد دیگری که می تواند برای آفرودیت جذاب باشد، مرد هرمسی است. مردی کودک صفت(جوان ابدی)، اهل حرف و بحث، جالب و خوش مشرب و با هوش. این مرد با بازی کردن با آفرودیت و “شاید” گفتنها و پس زدنها و پیش کشیدنهایش، او را دائما به خود مشغول نگاه میدارد. چنین رابطه ای ممکن است تعهد و الزامی نداشته باشد و یک رابطه آزاد باشد، مگر آنکه باز آفرودیت هرا را درکنار خود داشته باشد و یا مرد هرمسی یک بازرگان و یا یک مربی باشد و مردی باشد بالغ، یعنی آن جوان ابدی نباشد.

ازدواج

ازدواج هم برای آنها هیجان انگیز و پر از تجربه های زندگی است به شرط اینکه برایشان دست و پاگیر نباشد و همیشه تنوع و تازگی داشته باشد. زن آفرودیتی اگر هرا را در خود داشته باشد ازدواج موفقی خواهد داشت، زیرا هم تعهد و هم جذابیت جنسی در این ازدواج قوی است. در غیر اینصورت ماندن در یک ازدواج برای زن آفرودیتی معمولا آسان نیست و طلاقها و ازدواجهای چندین باره احتمالش بسیار زیاد است. الیزابت تیلور یک نمونه از چنین زنی است.

فرزندان

زنان آفرودیتی بچه ها را دوست دارند و بچه ها هم آنها را دوست دارند. بچه ها بدون قضاوت با او برخورد می کنند و جذابیت او را می ستایند. زن آفرودیتی قابلیتهای بچه ها را بیرون کشیده و آنها را تشویق می کند و بچه ها در کنار او احساس خلاقیت، سرزندگی و بااستعدادی می کنند. زن آفرودیتی بچه ها را هم افسون می کند و به خودش جلب می نماید. او به فرزندان خودش، آزادی و استقلال می دهد به شرطی که کمی دیمیتر هم در او باشد. اما اگر دیمیتر در او نباشد ممکن است بچه هایش را که مانند خودش زیبا و باشکوهند، از روی حسادت حبس کند و مانع شکوفایی شان شود و ضمنا نیاز بچه ها به امنیت و تداوم را بر آورده نکند و در رفتارش بی ثبات باشد که برای فرزندان او عواقب خوبی نخواهد داشت. این بچه ها گاهی از مادرشان توجه زیادی به رسم خوش باشی مادرشان در لحظه می گیرند و بعد ناگهان برای مدتی رها می شوند. یکی از بیماران که مادر آفرودیتی داشت بیان می کرد که مادرش او را در خانه با یک مستخدم برای مدتهای طولانی تنها می گذاشت. آن بیمار تعریف می کرد که بازگشت مادر به خانه مراسم باشکوهی بود. مادر پرواز کنان به داخل خانه وارد می شد و دستهایش را به سوی من باز می کرد، گویی که مهمترین آدم دنیا دارد این تشریفات را انجام می دهد. مادر که به خانه وارد می شد گویی آفتاب هم در خانه می درخشید! گویی که یک خدابانو وارد خانه شده است. با آنکه این بیمار من از مادرش رنجیده و خشمگین بود وقتی چشمش به مادر می افتاد جاذبه حضوری مادر، همه چیز را از یاد او می برد. این بیمار با احساس ناتوانی و ناقابلی رشد کرده و احساس پوچی می کرد در حالیکه قابلیتهای بسیاری را در خود داشت. وقتی که یک مادر آفرودیتی توجه دائم و شدید خود را بر روی پسرش دارد، این در رابطه آن پسر با همسر آینده اش بسیار تاثیر گذار خواهد بود و همینطور در حرمت نفس آن پسر که ممکن است به افسردگی بیانجامد، بسیار موثر خواهد بود. زن آفرودیتی می تواند پسرش را در چنگ خود نگاه دارد ولی خودش توجه اش به جایی دیگر معطوف باشد و فرزند پسر را در حالتی خیلی ناتوان، شرمنده و تهی از خود نگاه دارد و مثل این می شود که این پسر دائما در حال باز پس گرفتن مادر از رقیب است. در سنین بالا آنوقت این مرد است که میخواهد به مادرش مسلط بشود. بر اساس این تجربیات دوران کودکی، مرد ممکن است بطور کلی اعتمادش نسبت به همه زنان از دست برود و گمان کند که همه زنان مانند مادر خودش هستند.

میانسالی

مساله کتمان ناپذیر سن و گذاشتن رو به پیری، برای آفرودیتی که مهمترین چیز در شخصیت او زیباییش بوده است بسیار دردناک است. وقتی که او متوجه می شود که زیبایی اش رو به افول گذاشته، دیگر آن توجه عمیقی که به دیگران می کرد به طوری که در دیگری حل می شد را تغییر می دهد. زن آفرودیتی نمی داند که زیبایی جسمانی او در مقابل جاذبه روحی او آنقدرها هم مهم نیست و این خاصیت مغناطیسی بیشتر در کاراکتر او بوده تا در زیبایی جسمی او. در ارتباط با مردان کماکان او جذاب است و ممکن است بنظر بیاید که از مردان دلبری می کند و شوخی و دعوت می کند و وقتی پیشنهادی را رد کند، مردان نسبت به او خشمگین و سرخورده شده، خشم خود را به او نشان بدهند. او نیز متقابلا از اینکه چنین رفتاری با او می شود خشمگین می شود و نمی داند که چه اتفاقی افتاده که با او اینطور رفتار می شود. بعدها زنان آفرودیتی یاد می گیرند که این الگوی رفتاری را باید عوض کنند و همیشه خود را غیر قابل دسترس و درگیر رابطه با شخصی نشان بدهند تا سوءتفاهم دیگری پیش نیاید. ولی برای زنان آفرودیتی که هنر و حرفه ای دارند، میانسالی آنقدر هم مساله برانگیز نیست. معمولا این گونه زنها خودشان را در کار و فعالیت غرق می کنند و به توسعه فن و هنرهای دیگر می پردارند.

کهنسالی

بعضی از زنان آفرودیتی گنجایش دیدن زیبایی در درون چیزها را دارند و همیشه کمی با چیزی که به آن چشم دارند عشق می ورزند. این گونه زنان با جذابیت و وقار پیر می شوند و توجه شان در سنین پیری کاملا به سوی خلاقیت و کارهایی است که در اجتماع انجام می دهند. همیشه زنده دلند و دیگران را به خوشی دعوت می کنند. آفرودیت که در جهانی زندگی می کند که سکسوآلیته برای زنان ارزش اخلاقی ندارد، ممکن است توجه اش را به مردان به کلی از دست بدهد و نسبت به اینکه احساس شوق در خودش دارد حس بدی به خودش داشته باشد و احساس گناه کند. در اینجاست که او با بخش عظیمی از واقعیت زنانگی خود قطع رابطه می کند و سرزندگی و شوق به زندگی را از دست می دهد.

در لحظه های زندگی

زنان آفرودیتی در لحظه زندگی می کنند و زندگی را همانطور که هست درمی یابند و از آن لذت می برند. در یک لحظه ممکن است کارهایی انجام دهند که به پیامد آن اصلا فکر نکنند. مثلا یک چیز گرانبها بخرند در حالی که نتوانند هزینه اش را تقبل کنند و یا برنامه هایی در زندگی پیاده کنند که پرداختهای سنگینی داشته باشد. ذهنیت زن آفرودیتی به هیچ وجه عاقبت بین و آینده نگر نیست و ممکن است بخاطر دنبال دل رفتن و خوشباشی بعدها با مشکلات شدید مالی روبرو بشود.

در دام عشق

هر زنی که وارد عشقی دو طرفه می شود، در آن موقعیت آن زن تشخص آرکی تایپ آفرودیت است. زن معمولی ناگهان تبدیل به یک خدابانوی عشق گشته و احساس زیبایی، جذابیت و دلربایی عاشقانه در او پدیدار می شود و او تبدیل به آرکی تایپ عاشق می شود. بدین ترتیب وقتی که آرکی تایپ عاشق بخش اعظمی از شخصیت زن را اشغال می کند، او تبدیل به زنی می شود که دائما عاشق است و عاشق پیشه و جاذبه جنسی فراوانی پیدا می کند. از آنجا که جاذبه جنسی در زنان در فرهنگهای پدر سالارانه تقبیح شد، زنی که دارای انرژی آفرودیتی بود روسپی و یا اغواگر قلمداد شد. بنابراین وقتی که این آرکی تاپ خودش را عیان می کند برای زن دردسر ایجاد کرده و مساله اخلاقی را به میان می کشد. وقتی که افراد عاشق می شوند، هر یک دیگری را در نور طلایی(نور آفرودیتی) می بیند که تنها زیباییها را نشان می دهد. فضا سحرانگیز می شود و یک حالت شوریدگی و شیدایی بر می خیزد. هر یک احساس زیبایی، منحصر به فرد بودن و احساس خدا گونه بودن می کنند. در این فضای طلایی که اطراف عاشق و معشوق را احاطه می کند، همه حسها تشدید شده و موسیقی دلنوازتر و رایحه ها دلپذیرتر به مشام میرسند. طعم غذا و احساس لمس کردن هم تجربه متفاوتی می شود و خلاصه آفرودیت همه حواس پنجگانه را به سر حد اعلاء تیز و قوی می کند. اما وقتی فردی دچار عشق یک طرفه می شود، گویی که توسط یک میل و تمنایی تسخیر شده که جز رنج و محنت، چیزی برای او به ارمغان نمی آورد.

زخمی های عشق

زن آفرودیتی مردان بسیاری را به اصطلاح “زخمی عشق” می کند. از آنجایی که خودش به سادگی عاشق می شود و هر بار هم مطمئن است که این بار مرد ایده آل اش را پیدا کرده ولی بعد نظرش عوض می شود و از آن عشق فارغ می شود. در نتیجه ممکن است زنهای آفرودیتی تعداد بسیار زیادی ماجراهای عشقی را پشت سر گذاشته باشند. تراژدی دیگری که برای زن آفرودیتی ممکن است رخ بدهد این است که از آغاز مصرانه عاشق فردی می شود که به هیچ وجه قابل دسترس نیست و آینده ای با او نخواهد داشت و ارتباط فقط برای مدتی کوتاه است که در این صورت این اوست که زخمی می شود و وارد یک رابطه مخرب شده است. آزاد کردن زن آفرودیتی از الگوی رابطه های تکراری ویرانگرش کار آسانی نیست. بهترین روش درمانگری این است که او به این الگوهای رفتاری خودش و به خدابانو واقف شود و بداند که چه انگیزه هایی در او مشغول به کارند. ضمنا روی آوردن به حرفه و کار و مشغول شدن به یک هنر و تخصص می تواند توجه او را تا حدی از آن الگوی ویرانگر معطوف به کارهای سازنده کند که در اینصورت آتنا و آرتمیس در او بیدار می شوند و به یاری اش می شتابند. اگر هستیا در او بیدار شود او ممکن است از وسوسه های جهان بیرون چشم بپوشد و نگاهش به درون خود باشد و جذابیت روحی خود را به شکل تجربه های معنوی آشکار کند.

انرژی عشق و هنر

اگر انرژی آفرودیت نباشد، زندگی از رنگ و خنده های بلند خالی می شود. اگر مدت زیادی است که با صدای بلند نخندیده اید، پوشیدن لباس های رنگی برایتان سخت است و از رابطه جنسی هیچ لذتی نمی برید، باید افسون این انرژی را به زندگی خود دعوت کنید. برای کسانی که شور زندگی در وجودشان کم است یا اصلا ندارند، با خودشان کامل نیستند، از خودشان ایراد می گیرند، خودشان را دوست ندارند و خدای ناکرده از زندگیشان خسته شده اند، نا امید و دلخسته اند، به روزمرگی رسیده اند و معنای زندگی خود را گم کرده اند، پرورش آفرودیت کمک می کند که هیجان انگیز، پر شور و شوق، عاشق زندگی، کامل با خودشان، عاشق خودشان و خلاصه یک آدم هیجان انگیز شوند.

آگاهی و هشیاری

اگر ایزد بانوان باکره آگاهی تمرکز یافته ای دارند که زنان را قادر به تمرکز درباره آن چیزی می کنند که برایشان مهم است و اگر خدابانوان آسیب پذیر و اثر پذیر آگاهی پخش شده دارند، آگاهی آفرودیتی هم متمرکز است و هم پخش شده. آگاهی آفرودیتی هم متمرکز و شدید است، هم پخش شونده و بسیط. البته این آگاهی بیشتر منفعل، اثر پذیر و متوجه اطراف است تا متمرکز. این آگاهی نه فقط مانند یک لامپ اتاق است که همه چیز را در حوزه روشنائی خودش نورانی می کند و نور گرم و ملایم پخش شده ای دارد و نه فقط مانند یک چراغ قوه و یا اشعه لیرز است که متمرکز بر یک جا می تابد، بلکه مثل چراغهای تئاتر است که هم صحنه را روشن می کند، هم به درامای نمایش می افزاید و هم می تواند یک قسمت خاصی را روشنتر نشان بدهد. نورهای صحنه می توانند بر احساسات و واکنش تماشاچی هم اثر بگذارند. در زیر نور آگاهی آفرودیت هم هر چه را ببینیم برایمان جالب است از چهره و رفتار یک فرد گرفته یا ایده و طبیعت این عالم و یا شفافیت و فرم یک کاسه چینی. هر کس که عاشق یک فرد، یک مکان، یک ایده و یا یک شیء بشود، در واقع آگاهی آفرودیتی را به خود فرا خوانده است. آگاهی آفرودیتی در همه کارهای خلاق حضور دارد، حتی کارهایی که در انزوا و تنهایی صورت می گیرد. در این حالت دیالوگ میان عاشق و معشوق، دیالوگ میان فرد و کاری است که مشغول انجام آن است تا چیزی تازه از آن بوجود آید. در هر نوع ارتباط که خلاقیت در آن باشد انرژی آفرودیتی یافت می شود. مثلا گفتگو میان دو نفر می تواند خیلی ملال انگیز و بی معنی باشد و یا می تواند یک گفتگوی خلاق و مشغول کننده باشد که آگاهی آفرودیتی را در آن می توان دید. هر کجا آگاهی آفرودیتی باشد، انرژی آن مکان هم عوض می شود. احساسات و افکار و روابط حال و شکل دیگری پیدا کرده و احساس خرسندی و سرزندگی تولید می شود.

اگر آفرودیت هستی

  • به “تک مرد” زندگیت گاهی وابسته شو.
  • به یکی از زمینه های مورد علاقه ات بیشتر بها داده، آن را رشد بده.
  • اصولا مردها “اسباب بازی” و “یک بار مصرف” نیستند. دائم عوضشان نکن.

تمرینات عملی برای رشد کهن الگوی آفرودیت

  • در زمان بازی و شادی و همراهی با همسالانت احساس این را داشته باش که داری به آنها از حضور خود لذت می بخشی.
  • همواره از تماشای بلندمدت و طولانی خود در آینه و از هماهنگی ها و زیباییهای موجود در صورتت لذت ببر و با تمرین میمیک های مختلف صورت آنها را در خود رشد بده.
  • زمانهایی که در خانه تنها هستی، ساعتهای متمادی با خود، آینه و انواع لباسها و حتی بی لباس جلوی آینه قدی و یا حتی آینه کوچکی سرگرم باش و با ایجاد و خلق انواع و اقسام مختلف ترکیبات لباسها، فیگورها و حالات بدنی و صورتی و کلامی، خود را به طور کامل برانداز کن و لذت ببر.
  • از همه وجودت و تمامیت آن راضی و خوشحال و خشنود باش و ایمان داشته باش که هر کسی همان گونه که خلق می گردد، بهترین و کاملترین و ارجح ترین خودش در آن لحظه است و هر گونه تغییری در آن، تعادل او را برهم می زند.
  • در هر جایگاهی که هستی و در حال انجام هر عمل و رفتاری، همواره از خود خلاقیت و نوآوری به خرج داده و هیچ کاری را حتی کارهایی که به ظاهر تکراری هستند هر مرتبه به همان صورت قبل انجام نده و از آن لذت ببر.
  • همواره عاشق زندگی و همه ابعاد و ظواهر و قسمتهای مختلف آن بوده و هیچگاه نسبت به زندگی دلسرد نشو و همیشه تمایل به ادامه آن، بازآفرینی و خلاقیتی در این زمینه داشته باش.
  • زمانی که تندیسی از یک بدن و یا نقاشی از یک مدل نقاشی را می بینی، احساس کن که این بدن متعلق به خود توست که نگارگری شده یا از آن پیکر تراشیده اند، چون تناسب و زیبایی های اندام تو نیز به همین صورت است.
  • سبد میوه خانه ات را بسیار زیبا و با سلیقه و با میوه های تازه چیده و از تدارکات آن شامل خرید، شستشو، تمیز، خشک کردن و نیز چیدن با سلیقه آنها در ظرف مربوطه و تماشای آن همه زیبایی و همچنین خوردن آنها لذت بسیار زیادی برده و احساس کن که با خوردن میوه های تازه و خوش آب و رنگ و آبدار همه این خصوصیات به تو منتقل می گردد.
  • روح خود را همواره جوان، شاد، شاداب و سرخوش بدان که همانند کودکی آزاد و رهاست و تصورت از خودت این باشد که در هر سنی و در حال و احوالی و در هر کجا و تحت هر شرایطی قرار بگیری، روحت همواره همین حالت خود را حفظ کرده و این گونه زندگی کن.
  • زیبایی، تناسب اندام، شیک بودن، مرتب و تمیز و خوشبو بودن افراد و همچنین داشتن موهای تازه و شاداب و سرحال و سالمی که به آنها به اندازه کافی رسیدگی شده و پوست تازه و آبدار هر کسی را، چه در مورد خودت و چه دیگران، چه افراد همجنس و چه از جنس مخالف را دیده و تحسین کن.
  • همواره از زیبایی های بدن، صورت و وجودت لذت ببر و حتی اگر کسی با هر قسمت بدن، حالات، رفتارها و لباسهایت مساله داشته باشد مهم این است که تو خود از همه آنها راضی باشی و از همه آنها لذت ببری.
  • با بدنت ارتباط بسیار نزدیک، صمیمی و خوبی داشته و هر آنچه را که برای سلامتیت مفید بوده را خورده و استفاده کن و هر آنچه که برایت مضر بوده و پذیرای آن نیستی را مصرف نکن و از این بابت در تعادل تغذیه ای کامل به سر ببر.
  • همواره دلی شاد و لبی خندان و وجودی سرشار از عشق و شادی داشته و زندگی را با تمام ابعاد و زوایا و قسمتهای آن زیبا، دوست داشتنی، لذت بخش و گوارا دانسته و بدان که هیچ چیزی در دنیا ارزش این را ندارد که از شادیت بکاهد یا به خاطر آن خود را ناراحت کرده و غصه بخوری.
  • منظره معاشقه کبوتران و یا رفتارهای شاد و پر هیجان مرغهای عشق و قوهایی که با آرامش و زیبایی و وقار به صورت منقار در منقار در سطح آرام دریاچه ای با هم معاشقه می کنند را دیده و از آن با تمام وجود لذت ببر.
  • همیشه عاشق زندگی، ادامه و تداوم آن و ایجاد جلوه های ویژه و نو در آن باش.
  • حتی زمانهایی که در خانه هستی برای خودت و برای لذت بردن خود از وجودت و احساسی که به تو می دهد، همواره مرتب و منظم و آراسته و سرحال و تازه بوده که اگر به صورت اتفاقی کسی به خانه ات وارد شود فکر کند منتظر میهمان مهمی بوده ای و یا در حال رفتن به میهمانی هستی و آمادگیت و رسیدگی به سر و وضعت تا این حد باشد.
  • سعی کن هنر و هنرمندان را فهمیده و زیباییها، هماهنگی ها و هارمونی نهفته در یک اثر هنری بسیار برایت جالب توجه و هیجان انگیز بوده و روحت را تغذیه نماید.
  • همواره انتخابگر زندگیت و کلیه ابعاد و زوایای مختلف و گوناگون آن و آنچه در پیرامونت اتفاق می افتد، باش و به هیچ وجه حاضر نباش که تحت اغواگری ها و یا زور و فشار و یا هر آنچه که بخواهد تو را کنترل نماید با کسی ارتباط برقرار کرده و تعامل ایجاد کنی.
  • همواره احساس مروارید داخل صدف را داشته باش و در تصورت هنگامی که وارد جایی می شوی و یا برای اولین بار کسی را می بینی این باشد که صدفی باز می شود و به صورت شعف انگیز و طرب آلودی مرواریدی درشت و زیبا و متعادل و براق و سفید خود را نشان می دهد.
  • همواره میل به آفرینش، خلاقیت و باز آفرینی هر چیزی در حوزه اطرافت را داشته باش و هر چیزی که مانع رشد، تحول، متنوع و متغیر بودنت می شود را کنار گذاشته و با تمام وجودت در راستای اینطور زندگی کردن کوشا و فعال باش.
  • رنگهای خالص، شاد و زنده را انتخاب کن و نسبت به هر چیزی به رنگهای خالص و پرنور و پر رنگ، حس خوبی داشته باش و با آنها ارتباط خوبی برقرار کن و همواره ترجیحت انتخاب این گونه رنگها باشد.
  • سعی کن از موهایت در راستای اغواگری و دلبری و جلب توجه دیگران و حتی لذت بردن خودت استفاده کنی و توجه داشته باش که موهایت تا چه حد انرژیهای تو را با خود به همراه دارند، از آن در راستای پرتو افشانی استفاده کرده و از بوییدن و نوازش آنها لذت ببر.
  • همواره پر انرژی، سرحال، قبراق، سرزنده و با نشاط باش تا خستگی و خمودگی، بی حالی و افسردگی به تو راه نداشته باشد.
  • سعی کن لذت بردن و عاشق بودن و زیبایی سه عنصر مهم تاثیرگذار و تعیین کننده در زندگیت باشند و کلیه امور و مقدرات زندگیت را بر این اساس تنظیم و هماهنگ کرده و به این طریق از زندگی خود رضایت کامل داشته و خوشحال باش.
  • پس از خروج از هر ارتباطی، آن فرد برای تو تمام شود و کلا جمله از دل برود هر آن که از دیده رود را به یاد داشته باش و اعتماد داشته باش زمانی که شخصی نیست و ارتباطی زنده و پویا و فعال نیست لزومی ندارد که با یاد، خاطره و توهم آن شخص وقت خود را بی حاصل تلف کرده و اختصاص این وقت به خودت واجب تر و ضروری تر بوده و یا با فرد دیگری آن را سهیم شو.
  • رقص و رقصیدن را همانند نفس کشیدن برای خود ضروری و لازم دانسته و گاه و بی گاه، با دلیل و بدون دلیل و به هر مدتی هر چند ساعت یکبار به تخلیه و متعادل سازی انرژیهای خود به این وسیله اقدام کن که این موضوع حتما در زندگیت سهم تعیین کننده ای خواهد داشت.
  • هرگز احساس گناه نکن و در عین حال نسبت به هیچ اتفاق و یا واقعه ای بی خیال و بی تفاوت نباش. چون هر چه که برای تو و در پیرامون تو وجود دارد و اتفاق می افتد ناشی از انتخابهای خودت بوده و تو خود انتخابگر آنها هستی، همواره آنها را ارج نهاده و برایشان ارزش و احترام ویژه و خاصی قائل باش.
  • همواره جلوی آینه با خود حرف زده و نحوه بیان زیباتر و شیواتر و کاملتر کلمات و عبارات و جملات، خصوصا آنهایی که فرم و حالت زیبایی به صورتت می دهند را تمرین کرده و راههای بهتری را برای بیان خود ابداع کن.
  • هنگام حمام کردن احساس کن که بهترین حمام کننده دنیا، بهترین آدم دنیا را به حمام برده و قصد دارد که با ارائه بهترین و زیباترین و لذت بخش ترین و هیجان انگیزترین شستشوی دنیا او را از خودش خشنود گردانده و از خودت به خاطر حمام کردن لذت ببر.
  • همواره در تنهایی اشعار، تصنیف ها، غزلیات و یا قطعه های اجرا شده توسط خوانندگان را با خود زمزمه کن.